در تونل زمان010010001000010000010000001000000010000000010000000001 بیست و هفت سالگی راس هرمیه که روش وایسادی. داستانی برای ممدرضا رفیقِ بیست سالم. در این داستان گاهی مخاطب ممدرضاست،گاهی من و گاهی شما. به دنیا اومدن همه ی ماها از وقتی که یه تصوریم تو ذهن مادروپدرمون آغاز میشه!-درست حدس زدید نقش حرومزاده ها بخاطر اینکه تصوری ازشون وجود نداره ترسناکه-یعنی همَمون اولش یه انرژی سرگردونیم که تو خلاء میچرخیم و باهربار فکر کردن دربارمون مقدار ارتعاشات و پرتوامون ریختنِ مهره های خواب آلوده
تطبیق_خوابِ واقعی_
با فشار میاد بالا
تو ,یه ,گاهی ,بیست ,همَمون ,ترسناکه ,ازشون وجود ,تصوری ازشون ,اینکه تصوری ,وجود نداره ,نداره ترسناکه
درباره این سایت